مقدمه
فرضیات نظریه بازیها که تاکید بسیاری روی آن میشود شامل دو اصل زیر است:
- بازیکنها رفتار عقلانی دارند
- بازیکنها دانش مشترک از بازی دارند
در فرض اول اینطور است که فرد اول میداند که فرد دوم عقلانی رفتار میکند و بعد تصمیم میگیرد و فرد دوم نیز میداند که فرد اول عقلانی رفتار میکند و بعد تصمیم میگیرد.
در فرض دوم نیز در یک تکرار به صورت بینهایتبار این دانستن رفتار عقلانی تکرار میشود به این صورت که فرد اول میداند که فرد دوم میداند که او (فرد اول) عقلانی رفتار میکند و فرد دوم میداند که فرد اول میداند که او (فرد دوم) عقلانی رفتار میکند و به همین ترتیب این دانستن تکرار میشود.
در دنیای واقعی اما شاید این فرضها به طور کامل درست و قابل اتکا نباشند زیرا اولا در یک بازی با تعداد بازیکن زیاد، لزوما درک مشترکی از یک مسئله توسط همهی اعضا وجود ندارد و هر فرد شاید برمبنای رفتار خودش، در عرف به صورت عاقلانه، تصمیمگیری کند اما در یک فضای کلیتر و به صورت جمعی، رفتارِ آن فرد شاید اصلا از نظر بقیه مورد تایید و عقلانی نباشد؛ ثانیا دانش مشترک از یک پدیده به طور معمول وجود ندارد و در جهان واقعی شاهد این مسئله هستیم که اطلاعات به طور کامل و مساوی در دسترس عموم نیست یعنی مردم تا یک حدی میدانند که بقیه چه چیزهایی را اطلاع دارند و اشراف کامل روی دانستنِ بقیه، لزوما وجود ندارد. سوال اصلی اینجاست که رفتار عقلانی از لنز نظریه بازیها به چه معنا است و اساسا در دنیای واقعی، کاربرد و مصداقی برای آن وجود دارد یا خیر؟
عقلانیت در پرتو نظریه بازیها
نظریه تصمیمگیری و نظریه بازیها برمبنای تصمیمگیری یک فرد یا افراد در یک موقعیتِ خاص، مطالبی را بیان میکنند و پیشفرضِ اصلیِ آنها این است که فرد، عقلانی تصمیمگیری میکند. عقلانیت تصمیمات در پرتو اولویتها نسبت به پیامدها و باورها درباره احتمال این پیامدها ارزیابی میشود به این معنا که وقتی یک تصمیمی توسط فرد گرفته میشود، به چه چیزهایی فکر میکند و در نهایت یک گزینه را انتخاب میکند و یا یک واکنش را نسبت به یک موقعیتِ خاص، اتخاذ میکند.
عقلانیت در نظریه بازیها دو شرط لازم دارد:
- بازیکن نسبت به پیامد بازی آگاهی و دانش کامل داشته باشد
- بازیکن از استراتژی انتخابی که در راستای منافع او خواهد بود، محاسبه دقیق و بیعیبی داشته باشد.
در مکتب نئوکلاسیک عقلانیت بهاینصورت ترجمه میشود که عوامل اقتصادی در چارچوب محدودیتهای معین، انتخابهای بهینه انجام میدهند؛ یعنی در هر مرحله، بهترین جوابِ در دسترس را انتخاب میکنند؛ مکتب فکری دیگری نیز وجود دارد که میگویند عقلانیت بهصورت محدود پذیرفته شدهاست بهاینصورت که لزوما در همه تصمیمات، نیاز نیست بهترین گزینهها، انتخاب شوند. در مجموع میتوان این تفاوت دو دیدگاه را در این تصمیم دانست که اگر زمانی یک بازیکن، به خودش آسیبی برساند، آیا عقلانیتِ او، دچار خدشه میشود یا خیر؟ پاسخ بهاینصورت است که در مکتب نئوکلاسیک، فرد عقلانی، هرگز تصمیمِ آزاررسان به خودش را نمیگیرد اما در مکتب بدعتگذار مشروط بهاینکه ضربه زدن به طرف مقابل، باعث برد فرد در دورهای بعدی بشود، ضربه زدن یک عمل عقلانی هست.
عقلانیت نظریه بازیها در دنیای واقعی
در علوم اجتماعی، بحثهای زیادی در مورد اینکه باید در هسته نظریههای انتخاب و نظریه بازیها مسئله عقلانی بودن را نسبت داد، وجود دارد. واقعگرایان استدلال میکنند که فرض عقلانیت، یک ادعای تجربی است که فرآیندهای واقعی را که باعث کنش فردی میشوند توصیف میکند و برحسب تجربهنگاری، فرض عقلانی بودن در نظریه بازیها گنجانده شده است، ابزارگرایان اما معتقدند که کلا اینکه بازیکن عقلانی باشد یا خیر، فرض مهمی نیست و عقلانی بودن بازیکن یک مسئله بدیهیِ تحلیلی و یک فرضیه بدونِ کاربرد است[1].
عقلانیت در نگاه نظریه بازیها به معنای دادن یک وظیفه تجویزی به فرد است که اگر فلان رفتار از تو سر بزند، این رفتار یک رفتار عقلانی است اما در واقعیت اینکه عامل انسانی باید چنین رفتاری داشته باشند به این معنی نیست که چنین رفتاری خواهند کرد.
عقلانیت یک عمل عمدی است؟
در نظریه بازیها ما قصد داریم عملها و حالتها و رفتارهای عمدی هر بازیگر را تفسیر کنیم و حالتهایی که منجر به این عملها میشوند را درک کنیم؛ در نظریه بازیها جدای از تکنیکهای مدلسازی و یا هر فضای بازی که وجود دارد، تفسیر و بررسی خود فرد هم مهم است. اگر عقلانیت را غیرارادی درنظر بگیریم، توافقاتی که بین بازیگران صورت میگیرد و پایبندی به آن توافقات، یک مسئله همیشگی و ثابت است که نیاز به تضمین ندارد ولی اگر یک عمل ارادی و اختیاری درنظر بگیریم، اینکه بازیگر پایبند به توافق باشد یا نباشد در تعادل بازی اثر میگذارد. بهطورکلی میتوان گفت که باید قبل از تحلیل بازی و نتایج آن، خود بازیگر بررسی بشود که فرد در حال انجام یک عمل عقلانی و غیر ارادی است یا یک عمل عقلانی ارادی و اختیاری.
[1] https://link.springer.com/chapter/10.1007/978-3-319-23015-3_8
دیدگاهتان را بنویسید