مقدمه؛ از XYC به «منطق نهادی»
پس از کنار هم قرار دادن سه توصیف مصطلح از نهاد در نوشتهٔ پیشین به این جمعبندی رسیدیم: نقطهٔ تعادلی تنظیم شده میان بازیگران یک فضا (C)؛ شامل قواعد نوشته و نانوشته که به موجودیتها (X) اعتبار (Y) میبخشد و رفتارها (Z) را جهتدهی میکند. در مسیر توصیف چیستی نهاد، پس از تعریف نوبت به توصیف آن میرسد. با استفاده از مدل جان سرل (XYC) توصیف نهادها بسیار ساده میشود. کافیست در یک C مشخص تمامی Xها به شکل معتبر خود (Y) متصل شوند. مجموعهٔ این گزارهها برای ما نهاد را میسازند. این کار دقیقاً کاری است که محققین نهادگرایی در آثار خود انجام دادهاند. نتیجهٔ فعالیتهای آنان در توصیف نهادها نهایت جدولی میشود که بین X، Y و Cها ارتباط برقرار میکند.
محققان عرصهٔ نهادگرایی به این توصیف از نهاد «منطق نهادی»۱ میگویند؛ یعنی مجموعهٔ منطق و قواعدی که در هر نهاد حضور دارد و به رفتارها جهت میدهد. علاوه بر برش عمودی که تمامی ویژگیهای یک نهاد را مشخص میکند، برش افقی از جدول اختلاف میان نهادهای مختلف را به ما نشان میدهد. دیدن اختلافها در تحلیل مسائلی که محمل نهادهای مختلف هستند -مثل دعواهای دولتی/خصوصی- فضا را برای تحلیلگر شفاف میکند.
برای تهیهٔ فهرستی از ویژگیهای توصیفکنندهٔ نهاد، ابتدا نمونههای اصلی در توصیف منطقهای نهادی جامعهٔ غرب را مرور میکنیم. سپس با مشاهدهٔ کارکرد منطقهای نهادی در حوزههای مختلف جامعه -مثل درمان، آموزش عالی و نقد هنری- فهرستی از ویژگیها معرف نهاد ارائه میشمریم. به دلیل همنشینی مفهوم نهاد با سهگانهٔ قانون، اعتبار و رفتار، ویژگیهای اصلی طوری طبقهبندی میشوند (منابع و اساسها) که با این سه عبارت همخوانی داشته باشند. هر نهاد منبعی از اعتبار و قوانینی خاص دارد که به رفتارهای بازیگران جهت میدهد.
تاریخچه منطق نهادی
اصطلاح «منطق نهادی» اولین بار در کتاب «قدرتهای نظریه: سرمایهداری، دولت و دموکراسی»۲ مطرح میشود. ادعای دو نویسندهٔ کتاب -راجر فریدلند۳ و رابرت آلفُرد۴– این است که سه خوانش مختلف سرمایهداری، بروکراسی دولتی و دموکراسی سیاسی در تبیین مفهوم دولت، وظایف و کارکردهای آن وجود دارد. وجود دارد. هر کدام از این منطقها اعمال و باورهای خودش را دارد. نحوهٔ رفتار افراد و پیشفرضهای آنها را در چالشهای سیاسی را تعیین میکنند. درست مثل یک نهاد. خروجی بحث نویسندهها باز کردن و ریشهیابی از هر یک از سه قرائت است که در نهایت منجر به ارائهٔ خوانشی یکپارچه با کمک هر سه تبیین است.
۵ سال بعد همین دو نویسنده در مقالهای پروبال بیشتری به مفهوم منطق نهادی میدهند. این بار به جای دولت، به سراغ جامعهٔ غربی میروند. ادعا میکند که هر جامعه، از پنج نهاد اصلی تشکیل شده است که در تناقض و وابستگی متقابل نسبت به یکدیگر قرار دارند: بازار سرمایهداری، دولت بروکراتیک، دموکراسی، خانوادهٔ اتمی و دین مسیحیت؛ که هر کدام هدف مشخص، عنصر محوری، تشکیلات و افراد مختص به خود را دارد. مثلاً:
- محور سرمایهداری، انباشت و کالاییسازی فعالیتهای انسان است؛
- عنصر محوری دولت عقلانیسازی و تنظیم فعالیتهای انسانی با سلسله مراتبهای قانونی و بوروکراتیک است؛
- دموکراسی بر پایهٔ مشارکت و گسترش کنترل عموم مردم بر فعالیت های انسانی جلو میرود؛
- منطق خانواده اجتماع و برانگیختن انگیزه با وفاداری بی قید و شرط نسبت به خود اعضا و نیازهایشان است؛
- وجه غالب دین حقیقت -اعم از دنیایی و ماورایی- و ساختن نمادین واقعیت است که تمام فعالیتهای انسان در آن صورت میگیرد.
منطقهای ششگانه
نمونهٔ دیگری از طبقهبندی منطقهای نهادی جامعهٔ سرمایهداری در کتاب «دربارهٔ توجیه»۵ آمده است. نویسندگان کتاب در پاسخ به اینکه «مردم چطور رفتارهای خود را توجیه میکنند؟» شش منطق اصلی را به همراه شش متفکر شاخص آن معرفی میکنند: منطق بازار (آدام اسمیت)، صنعت (کلود هنری سن سیمون)، خانواده (ژاک بنینی بوسوئه)، شهرت (توماس هابز)، اجتماع (ژان ژاک روسو) و الهام (آگوستین). هر کدام از منطقهای یاد شده به کمک ویژگیهایی توضیح داده میشوند.
مشابه طبقهبندی کتاب دربارهٔ توجیه در کتاب «بازار از فرهنگ»۶ انجام شده است. نویسنده در این کتاب ویژگیهای هر یک از نهادهای خانواده، مسیحیت، دولت، بازار، حرفه و شرکت را در جامعهٔ غربی برشمرده است. در این طبقهبندی، توجه بیشتر به منابع و مشوقهای رفتاری شده است.
با مرور این دو نمودار گویا هر نهاد، دنیا را از لنز خود روایت میکند. در آن به نقشها و اشیای خاصی توجه میشود. این کار با کمک منبع اعتباری نهاد و از طریق آزمونهای به خصوصی انجام میشود. افرادی که از این آزمونها سربلند بیرون بیایند، سند معتبری در اختیار میگیرند که گواه اعتبارشان است. مثلاً در بخشی از اکوسیستم هنرمندان، جایزهٔ خارجی برای نقش مؤلف باارزشترین منبع اعتبار است. به همین خاطر کل فکر و ذکر آنها پیروزی در آزمون جایزه و گرفتن سند هنرمندی خود است. علاوه بر فضا، نهادها درک ما از زمان را هم دستخوش تغییر میکنند. بلوکهای زمانی معنادار برای کارگردانها فاصلهٔ یکساله میان جشنوارههاست. برای فعالان مد، در حد چند هفته و برای کارگران یک روز است.
منطقهای نهادی در سطح اکوسیستمها
نهادهای اصلی یک جامعه، در تکتک زیرمجموعههای آن هم حضور دارند. حوزههای مختلف مثل درمان، آموزش عالی، قانونگذاری، هنر، مدیریت یا اقتصاد عرصهٔ بروز تعارض میان نهادهای زندهٔ جامعهاند. هرکجا -مثل آموزش و درمان- درگیری دولتی-خصوصی وجود دارد، سه منطق نهادی دولتی، دموکراتیک و بازاری حاضر و درگیرند. در بحثهای اقتصادی هنر -و به طور عامتر فرهنگ- منطقهای حرفهای و بازاری به دلیل وابستگی و تنفر متقابل، در فاصلهٔ تعادلی نسبت به هم قرار گرفتهاند.
در سالهای اخیر حوزههای صنعت انتشارات آموزش عالی، نقد هنری، درمان، ساختار آموزش عالی، آشپزی، بازار سهام، حسابداری، مدیریت و معماری از منظر نهادهای فعال بررسی شدهاند. این تحقیقات به احصای نهادهای موجود در هر حوزه، ویژگیهای هرکدام، نقاط درگیری و جابجایی قدرت میان آنها میپردازند. مطالعهٔ این دسته از پژوهشها برای مشاهدهٔ ویژگیهای هر نهاد در زمینههای مختلف مناسب است؛ اما چون هدف فعلی احصای ویژگیهاست، تمرکز خود را به سمت مدلهای ششگانه جهت میدهیم.
احصای ویژگیها
از کنار هم گذاشتن ویژگیهای ذکر شده برای منطقهای نهادی، دو دسته ویژگی اصلی برای نهاد در نظر میگیریم: منابع و اساسها؛ به بیان دیگر زمین بازی و روش بازی. منظور از منبع، جاذبههایی است که نهاد برای بازیگران ایجاد میکند. این جاذبه گاهی به بزرگی هدفی متعالی است و گاهی در حد و اندازهٔ مشوق مالی. در سمت دیگر منابع، اساسها و اصولی قرار میگیرند که توسط بازیگران برای بهرهبرداری از منابع شکل میگیرد. این اصول و قوانین به مرور خود جزئی از نهاد میشوند و به دلیل زنده بودن نهاد، هم منابع و هم اساسها اثرگذاری بر روی هم و تغییر و تحولاند.
- منابع (اعتباربخشی)
- عنصر محوری (هدف)
- منبع مشروعیت/آزمون: راهی که از آن در نهاد عضویت/مشروعیت بازیگر کسب میشود.
- منبع قدرت: راهی که از آن در نهاد غلبهٔ بازیگر بر دیگر اعضا ممکن میشود.
- منبع هویت: راهی که از آن بازیگر به نهاد احساس تعلق میکند.
- اساسها (جهتدهی رفتاری)
- اساس رفتاری: مشوقی که به رفتار بازیگر جهت میدهد.
- اساس توجهبخشی: مشوقی که توجه بازیگر را منعطف میکند.
- اساس استراتژی: مسیری که بازیگر برای تحقق هدف برای خود میچیند.
جمعبندی و ادامهٔ مسیر
عبارت «منطق نهادی» با تعریف اولیهٔ ما از نهاد تفاوتی ندارد. هر دو حاصل کنار هم گذاشتن قواعد XYC هستند که در نهایت به رفتارها جهت میدهند. دانشمندان علم نهادگرایی برای توصیف منطق نهادی، کمابیش از دو دسته ویژگی «منابع» (از جنس اعتبار و قوانین) و «اساسها» (از جنس رفتار) استفاده کردهاند؛ که از پس توصیف نهادهای جامعه به خوبی برمیآیند. به بیان دیگر، هر نهاد منابعی اعتباری دارد که بهرهبرداری از آنها با رعایت قوانین خاصی ممکن میشود. شوق رسیدن به منبع از یک سمت و محدودیت قوانین از سمت دیگر، نوع خاصی از رفتار را در بازیگران تشویق میکند.
در ادامهٔ این مسیر، پس از توصیف نهاد نوبت به بررسی مکانیزمهای نهاد آن میرسد. سازوکارهایی که نهاد برای بقا و گسترش خود استفاده میکند. عمدهٔ مکانیزمها مربوط به منابع اعتباری (توزیع اعتبار، حفظ اعتبار، انتقال اعتبار و…) است که در نهایت اساس رفتاری بازیگران را شکل میدهد. مشاهده و بررسی این مکانیزمها نیاز به لحاظ کردن نقش سازمانها در نهاد دارد که در نوشتههای آینده به آن پرداخته خواهد شد.
پینوشت
این متن بخشی از نوشتههای نهادگرایی است. سایر متنهای بحث نهادگرایی:
- مدل مفهومی نهاد (توصیه میکنم از اینجا شروع کنید)
- قسمت اول «قصهٔ نهاد»: نهادگرایی ماقبل تولد؛ وبر، وبلن، پولانی و سایرین
- قسمت دوم «قصهٔ نهاد»: نهادن نظریهٔ نهاد – نهادگرایی، سازمان و جامعهٔ پساصنعتی
- ارائهٔ تعریف منسجمی از نهاد
- نهاد و سازمان چه فرقی با هم دارند؟
- زبان نهادگرایی (مدخل واژگان و اصطلاحات تخصصی)
- Institutional Logics
- Powers of Theory: Capitalism, the State, and Democracy
- Roger Friedland
- Robert R. Alford
- On Justification: Economies of Worth
- Markets From Culture
دیدگاهتان را بنویسید