نهاد و سازمان چه فرقی با هم دارند؟ چه ربطی به هم دارند؟

مقدمه

رایج‌ترین اشتباه در فهم ادبیات نهادگرایی، یکی گرفتن دو مفهوم نهاد و سازمان است. وقتی تعریف سفت و سخت سازمان با ذات نرم نهاد یکی می‌شود، همهٔ معادلات «قانونی» و «سفت و سخت» دیده می‌شوند. در عوض هیچ کدام از قوانین نانوشته و باورهای پنهان بازیگران نهاد به چشم نمی‌آیند. همین باعث طراحی سازمان و اعمال رفتارهایی می‌شود که نه تنها هیچ ارتباطی با نهاد و مسائل آن ندارند، بلکه به دلیل عدم کسب مشروعیت و تنظیم‌گری نادرست خودشان تبدیل به بار اضافی دیگران می‌شوند.

برای نشان دادن آشفتگی میان این دو کلمه کافیست بدانیم که عده‌ای ادعا می‌کنند سازمان حالت خاصی از نهاد است. یا برخی دیگر می‌گویند نهاد همان سازمانی است که مانده و جا افتاده. یا در قوانین کشور و رسانه‌ها نهاد و سازمان در کنار و به جای هم استفاده می‌شوند. عمدهٔ «نهاد»ها «سازمان» هستند و هیچ ارتباطی با تعاریف علمی نهاد ندارند.

هدف از نگارش این متن، فرق گذاشتن میان نهاد و سازمان است. در بخش اول به تفاوت‌های ذاتی میان نهاد و سازمان می‌پردازیم. نهاد از جنس قواعد انتزاعی و سازمان از جنس افراد است؛ از همین تفاوت اساسی باقی ناهمگونی‌های نهاد و سازمان منتج خواهد شد. پس از مشخص شدن تفاوت‌ها، جایگاه نهاد و سازمان را نسبت به هم مشخص می‌کنیم. همانطور که انسان‌ها در زمین قانون بازی می‌کنند، سازمان‌ها هم بازیگران زمین نهادند. آن‌ها در نسبت با منابع اعتباری نهاد، نقش‌های مختلفی را -از جمله تنظیم‌گری و خلق اعتبار- می‌پذیرند. مشخص شدن سازمان‌های فعال و نقش هر یک در نهاد، تعارض‌ها و خلأهای سازمانی را نشان می‌دهد و مقدمات اقدام در راستی حل و فصل‌شان را مهیا می‌کند.

نهاد و سازمان چه فرقی با هم دارند؟

تفاوت پایهٔ نهاد و سازمان در جنس آن‌هاست. سازمان یا Organization[1] مجموعه‌ای از افراد است که برای رسیدن به هدفی مشخص دور هم جمع شده‌اند. نهاد یا Institution[2] مجموعه‌ای از قواعد است که به رفتار بازیگران جهت می‌دهد. سازمان ذاتاً از جنس انسان است. نهاد ذاتاً از جنس قانون و قاعده. نهاد آدم می‌سازد. آدم‌ها سازمان می‌سازند. همین اختلاف در ذات، باقی تفاوت‌های میان این دو مفهوم را شرح می‌دهد:

  • سازمان ذات فیزیکی دارد؛ مرزبندی دارد؛ اما نهاد انتزاعی است. مرزبندی سازمان شامل محل فیزیکی (ساختمان) و افراد مشخص (کارکنان) و ساختار (چارت سازمانی) می‌شود. فرآیند استخدامی سازمان در هر لحظه نشان می‌دهد که چه کسی در مرز آن قرار دارد یا ندارد. برعکس سازمان، نهاد نیاز به مرزبندی ندارد.
  • سازمان ساختاری متمرکز یا نیمه‌متمرکز دارد؛ نهاد اصلاً ساختاری ندارد که بخواهد متمرکز باشد. تقسیم مسئولیت و انجام وظیفه در سازمان، سلسله‌مراتب و قانون می‌طلبد.
  • سازمان قابل طراحی است؛ نهاد به مرور زمان شکل می‌گیرد. طبق نسبتی که میان نهاد و فرهنگ در نوشته‌های پیشین برقرار کردیم، نهاد در لایه‌ای میان فرهنگ و سازمان قرار می‌گیرند. به این معنی که تأثیرات عمیق‌تری در مقایسه با سازمان‌ها می‌گذارند؛ اما از طرف دیگر تغییر و تحول در آن‌ها به همان مقدار دشوارتر است. طراحی سازمانی از انسان‌ها و محول کردن مأموریت به آن‌ها، به مراتب ساده‌تر از تغییر قواعد ذهنی تک‌تک آن‌هاست.

سازمان به مانند ساختمان است و نهاد همانند درخت. ساختمان خود به خود ساخته نمی‌شود. معمار و بنا و مصالح دارد. نقشه‌اش برای هدف خاصی کشیده می‌شود. در عرض مدت کوتاهی ساخته می‌شود. به مرور زمان هم فرسوده می‌شود و از کار می‌افتد. زمانی هم که از کار افتاد، یا مرمتش می‌کنند یا تخریب می‌شود. در عوض درخت «ساخته نمی‌شود»؛ بلکه به بیان کارل منگر[3] رشدش ارگانیک است. زمان می‌برد. محدودیت‌ها و مشوق‌های تاریخی دست به دست هم می‌دهند تا آن را به وضع فعلی خودش برسانند. به علاوه به خاطر ریشه‌هایی که در نیازهای ابدی انسان دارد، ساختارش محکم است و به این سادگی‌ها فرسوده نمی‌شود. بسته به تغییر فصول ممکن است گاهی مرده به نظر برسد؛ اما هر لحظه ممکن است با تعویض فصل دوباره جوانه بزند و به سرعت فراگیر شود.

نهاد سازمان
ذات مجموعه‌ای از قواعد مجموعه‌ای از افراد
مرزبندی بدون مرز مرزبندی مشخص
وجود انتزاعی فیزیکی
مدیریت نامتمرکز متمرکز یا نیمه‌متمرکز
فرآیند ایجاد قابل رشد و جهت‌دهی قابل ساخت و طراحی
مثال علم، پول، قانون دانشگاه، بانک، دادگاه

سازمان و نهاد چه ربطی به هم دارند؟

تفاوت میان سازمان و نهاد مانع همکاری بین‌شان نمی‌شود. سازمان‌ها در زمین نهادها بازی می‌کنند. مأموریتی که اعضای سازمان به دنبال انجام آن هستند، گونه‌ای از ایفای نقش در فضای نهادی است. هر چقدر وسعت یک نهاد بیشتر باشد، سازمان‌های بیشتری حول منابع اعتباری آن ایجاد می‌شوند. نهادی به بزرگی بازار برای کوچک‌ترین مراودات خود سازمان‌سازی می‌کند؛ برعکس نهاد خانواده به هیچ سازمانی نیاز ندارد.

سازمان‌ها بر اساس نسبتی که با اعتبار نهاد برقرار می‌کنند دسته‌بندی می‌شوند:

  • خالق اعتبار: سازمان‌هایی که مستقیم به منبع اعتباری متصلند. اعتبار را می‌آفرینند و طبق قواعدی به بازیگران می‌دهند. (رسانه در نهاد شهرت، بزرگ فامیل در نهاد خانواده، بانک در نهاد بازار، سازمان سنجش در نهاد کنکور)
  • تنظیم‌گر اعتبار: سازمان‌هایی که برای بهره‌برداری بازیگران از منابع قانون و محدودیت می‌گذارند. (مجلس در نهاد دولت، شورای رقابت در نهاد بازار، پلیس راهنمایی و رانندگی در نهاد رانندگی) این دسته از سازمان‌ها برای نهادهایی به وجود می‌آیند که به تنهایی حالت میرایی یا آشوب پیدا می‌کنند.
  • سنجش‌گر اعتبار: سازمان‌هایی بر اساس قوانین که عیار بازیگران را برای تخصیص اعتبار می‌سنجند. (سازمان سنجش در نهاد کنکور، سازمان بازرسی در نهاد دولت، جایزه‌های هنری در نهاد هنر، سازمان استاندارد در نهاد صنعت، ژورنال علمی در نهاد علم)
  • راهنمای اعتبار: سازمان‌هایی که به دیگر بازیگران اساس بازی را می‌آموزند تا حداکثر بهره را از منابع اعتباری ببرند. (مؤسسات کنکوری در نهاد کنکور، دانشگاه‌ها در نهاد علم)
  • مشتری اعتبار: سازمان‌های بازیگر در فضای نهاد که به دنبال کسب حداکثری اعتبار هستند.

موارد بالا، تمامی سازمان‌ها را در بر نمی‌گیرند؛ دسته‌های دیگری مثل سازمان‌های رصدی (که کل بازیگران نهاد و جریان اعتباری میان آن‌ها را رصد می‌کنند)، سازمان‌های تبادل اعتبار (که دارایی‌های اعتباری میان بازیگران را جابجا می‌کنند) یا سازمان‌های ذخیرهٔ اعتبار (که سند اعتباری برای بازیگران صادر می‌کنند) هم درون فضای نهادی وجود دارد؛ اما به دلیل حضور اختصاصی‌شان در نهادهای عظیم‌الجثه (مثل بازار)، در اولویت‌های بعدی قرار می‌گیرند.

شناسایی کارکردهای مختلف سازمان‌ها، ابزاری برای آنالیز نهاد از لنز سازمان های آن است. با کنار هم گذاشتن سازمان‌های مختلف درون یک نهاد، جورچین آن به مرور کامل می‌شود. ترسیم این نقشه خلأها و تعارض‌های سازمانی نهاد را به تصویر می‌کشد. مشاهدهٔ این تصویر کلی راهکارهایی از جنس ایجاد، ادغام، حذف یا تغییر مأموریت سازمان‌ها در اختیار طراح و تحلیل‌گر می‌گذارد. به عنوان مثال در سیاست‌گذاری حوزه‌های گوناگون کشور میان شوراها تعارض مأموریتی جدی وجود دارد. این تعارض‌ها باعث می‌شوند که گاهی تصمیم‌گیری میان شوراها پاسکاری شود یا برعکس، میان آن‌ها بر سر تصمیم‌گیری جدل به وجود بیاید.

علاوه بر تعارض و چنددستی، بحث خلأ و بی‌دستی هم مطرح است. با ورود منطق پلتفرمی و کم‌رنگ شدن نقش سازمان‌های سنجش‌گر و خالق اعتبار (مثل صداوسیما)، بسیاری از آن‌ها به فکر راهکارهای تنظیم‌گری افتاده و تغییر مأموریت داده‌اند؛ اما به دلیل نداشتن دادهٔ کافی از فضای متکثر پلتفرم‌ها، در انجام مأموریت جدیدشان دچار اختلال می‌شود. در این موارد خلأ موجود از جنس سازمان‌های رصدی است؛ سازمان‌هایی که در نقش چشم کل فضا را می‌بینند و توصیف‌شان در تنظیم نهاد مؤثر است.

جمع‌بندی

سازمان و نهاد کاملاً متفاوت از همند؛ اما به شدت با هم در تعاملند. سازمان‌ها بسته به نیازها و محدودیت‌های روز، حول هر نهاد متولد می‌شوند، نقش‌های مختلفی می‌پذیرند و می‌میرند. دسته‌بندی و مدل‌سازی سازمان‌ها انبوهی از فرصت‌ها در اختیار طراح می‌گذارد. اقدامات طراح در قبال سازمان‌ها این استعداد را دارد که به مرور زمان خود نهاد و معادلات آن را در جهت مطلوب هدایت کند.

با این وجود، اقدامات سازمانی تنها راه تغییر و تحول نهادها نیستند. بالا و پایین شدن نهادها گاهی اوقات در نتیجهٔ اتفاقات بیرونی -مثل معرفی تکنولوژی‌های جدید و توسعه- یا غلبه و تضعیف نهادهای دیگر است که در مسیر متن‌های نهادگرایی به آن پرداخته خواهد شد.

 


پی‌نوشت

این متن بخشی از نوشته‌های نهادگرایی است. سایر متن‌های بحث نهادگرایی:


  1. ریشهٔ معادل انگلیسی سازمان (Organization) به ساختار بدن و کنار هم قرار گرفتن اعضا (Organ) برمی‌گردد.
  2. ریشهٔ معادل انگلیسی نهاد (Institution) به بنیاد کردن و بنا نهادن برمی‌گردد.
  3. Carl Menger
اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *