این نوشته به مرور زمان بهروزرسانی میشود! آخرین بهروزرسانی: ۲۳ مهر ۱۴۰۲
فکر با زبان و زبان هم با کلماتش ممزوج است. نظریهها مسیر تفکر را هموار میکنند. یکی از ابزارهای نظریهها برای هموارسازی ساخت کلمات جدید یا دمیدن روح تازه به کلمات پیشین است. رجوع به کلمات و اصطلاحات هر نظریه، تصویری از زبان و تفکر پشت آن در اختیار ما میگذارد. با دانستن زبان قابلیت تکلم با و دربارهٔ نظریه را پیدا میکنیم.
فهرست زیر شامل اصطلاحات تخصصی و واژههایی است که زیربنای تفکر نهادی را شکل میدهند. این فهرست به مرور زمان و با جلورفتن کارویژهٔ «روایت نهادگرایی» تکمیل خواهد شد.
مفاهیم کلیدی
Institution | نهاد: در متن «ارائهٔ تعریف منسجمی از نهاد» برداشتهای گوناگون از این واژه بررسی شدهاند. کلمهٔ Institution در اولین کاربردهای خود در معنی «بنا نهادن» و «پایهگذاری» آمده است. از منظر ریشهشناسی، Institution مشتق از stā به معنی «ساختن»، «محکم کردن» و «ایستادن» است. خود کلمه «ایستادن» هم بعید نیست از همین ریشه روییده باشد.
Rationality | عقلانیت: عقلانیت شامل دو بخش است: ورودیهای ذهن و عملیاتهایی که ذهن بر روی آنها برای رسیدن به نتیجه انجام میدهد. به زبان ریاضی، عقل X و ()F را در خود دارد و F(X)=Y را محاسبه میکند. جنس باورهای هر فرد و ضریب هر یک از باورها، همان عقلانیت اوست.
عقلانیت در نهادگرایی وامدار گفتههای ماکس وبر است. وبر عقلانیت را به چهار دستهٔ اصلی تقسیم میکند:
- هدفمند/ابزاری (Instrumental): تصمیمگیری بر اساس بهینهسازی و حداکثر کردن هدف
- ارزشگرا/اعتقادگرا (Value-Rational): تصمیمگیری بر اساس ارزشهای دینی، زیباییشناسی و اخلاقی
- عاطفی/احساسی (Affectual): تصمیمگیری بر اساس حالات و احساسات
- عرفی/سنتی (Traditional-Habitual): تصمیمگیری بر اساس سنتها، عادات و حرف رایج در جامعه
افراد مختلف در پردازش و نتیجهگیریهای مختلف، ورودیها و محاسبات خود را بر همین ۴ اساس اصلی انجام میدهند. بروکراسی، ترجمهٔ سازمانی عقلانیت ابزاری است.
داخل پرانتز: عقلانیت ترجمهٔ درستی برای Rationality نیست. حیف است که به جای هم به کار میروند. به هر حال، ریشهٔ Rationality به Ratio برمیگردد که ظاهراً رنه دکارت در توصیف عقل از آن استفاده کرده است. ریشهٔ خود Ratio در زبان لاتین معادل «حساب کردن» (Reckoning, Account, Calculation) برمیگردد. با این حساب Rationality نزدیکتر به «حسابگری» و «نظام محاسباتی» هست تا «عقلانیت». به معنی حساب و کتابی که عقل بر روی ورودیها انجام میدهد تا به جواب برسد.
Bounded Rationality | عقلانیت محدود: از میانههای قرن بیستم که مسألهٔ تولید کمابیش حل شد، انسان بیشتر و بیشتر موضوع علم قرار گرفت. رفتارهای غیرعقلانی و حتی ضدعقلانی در دو جنگ جهانی و جنگ سرد متفکران را واداشت که در مدل انسان عاقل اقتصاد نئوکلاسیک تجدید نظر کنند. گویا عقلانیتی که از حد بگذرد، طوری دست و پای صاحبان آن را میبندد که به ضد خودش تبدیل میشود. این شک در عبارت عقلانیت محدود خلاصه میشود. به زبان ساده، عقلانیت محدود یعنی پر کردن خلأ تصمیمگیری از منابعی جز عقل.
افزایش پیچیدگی و محدود شدن اطلاعات ورودی، سازوکار ذهن را طوری تغییر میدهد که به جای بهینهسازی متغیرها به شیوهٔ صنعتی، صرفاً به دنبال جلب نتیجهای رضایتبخش است که کمترین اصطکاک را با محیط داشته باشد. وقتی عقل و مکانیزمهای محدود باشد، جا برای دیگر احساسات لحظهای و سوگیریهای شناختی باز میشود. تئوریهای تصمیمگیری و اقتصاد رفتاری میوههای همین تفکر هستند.
مشتقات نهاد
Institutionalization | نهادسازی، نهادینه شدن
– Institutionalization refers to the process through which components of formal structure become widely accepted, as both appropriate and necessary, and serve to legitimate organizations. (Tolbert & Zucker 1983)
– نهادسازی به فرآیندی گفته میشود که از طریق آن اجزای ساختار رسمی به خاطر تناسب و الزام، مقبولیت عمومی مییابند و به سازمانها اعتبار میبخشند.
Institutional Context | فضای نهادی
Institutional Logic | منطق نهادی یا عقلانیت نهادی
منطقهای تصمیمگیری گوناگون که سازوکار تصمیمگیری افراد را شکل میدهند. مثل نهادهای بازار، خانواده، صنعت یا علم. در چارچوب نهادگرایی، فرهنگ جامعه حاصل همزیستی و رقابت منطقهای نهادی گوناگون با یکدیگر است. در متن «نهادهای جامعه چه ویژگیهایی دارند؟» مفصلاً به منطق نهادی پرداخته شده است. Patricia H. Thornton اصلیترین متفکر در زمین منطقهای نهادی است.
Institutional Entrepreneurship | نهادسازی: فعالیتهای بازیگرانی که به نظم نهادی خاصی علاقه دارند و از منابع برای ایجاد مؤسسات جدید یا تغییر نهادهای موجود استفاده میکنند.
– Institutional entrepreneurs in emerging fields will tend to be actors whose subject positions allow them to bridge diverse stakeholders and to access dispersed sets of resources.
– نهادسازان در عرصههای نوظهور عمدتاً آن دسته از بازیگرانی هستند که موقعیتشان اجازه میدهد تا با ذینفعان مختلف پل ارتباطی برقرار کنند و به منابع مختلف دسترسی داشته باشند.
روشهای مرسوم
Ethnomethodology | روششناسی مردمی
سایر اصطلاحات
Legitimacy | مشروعیت
Rationalized Myth | اندیشهٔ عقلانیشده
Decoupling | جدایی، دوگانگی: حالتی که در آن عقلانیت سازمان و فعالیتهای آن از هم جدا میشوند. عقل برای خودش فکر میکند و دست برای خودش کار میکند. مثل جدایی دانشگاه از صنعت.
– Because attempts to control and coordinate activities in institutionalized organizations lead to conflicts and loss of legitimacy, elements of structure are decoupled from activities and from each other. (Meyer & Rowan 1977)
– چون تلاش برای کنترل و هماهنگی فعالیتها در سازمانهای نهادینهشده منجر به تعارض و از دست دادن مشروعیت میشود، عناصر ساختاری از فعالیتها و از یکدیگر جدا می شوند.
Isomorphism | یکریختی: نهادگرایی یکریختی را از اکولوژی وام گرفته است.
– Isomorphism is a constraining process that forces one unit in a population to resemble other units that face the same set of environmental conditions. (DiMaggio & Powell 1983)
یکریختی فرآیندی محدودکننده است که عضوی از یک گروه را شبیه به باقی اعضا با شرایط محیطی یکسان میکند.
Homogenization | همگنسازی، یکسانسازی: از ترکیب homo (یکسان) + gene (نوع) حاصل میشود. این اصطلاح برای اولین بار در بحثهای نهادی در مقالهٔ «بازبینی قفس آهنی» مطرح میشود.
– Once a field becomes well established, however, there is an inexorable push towards homogenization. (DiMaggio & Powell 1983)
زمانی که یک رشته به خوبی تثبیت میشود، فشار اجتنابناپذیری برای یکسانسازی به وجود میآید.
Diffusion | انتشار، پخش: حرکت مولکولها از مکانی با غلظت بالا به مکانی با غلظت پایینتر است. علوم اجتماعی مفهوم «انتشار» را از علم شیمی وام گرفته است. انتشار در فضای نهادی به معنی فراگیری الگوی خاصی از تفکر یا رفتار است. مثل الگوی تحلیل بر مبنای داده که از سازمان یا فرد خاصی شروع میشود و ناگهان در همهٔ سازمانها و مدیرانشان فراگیر میشود.
– When diffusion patterns are suddenly truncated early in the process, we expect that there was a failure to legitimate the change and the characteristics that initially predicted adoption will remain good predictors throughout the process. (Tolbert & Zucker 1983)
– وقتی الگوهای انتشار به طور ناگهانی در اوایل فرآیند کوتاه میشوند، انتظار داریم که تغییرْ مشروعیت پیدا نکرده باشد و ویژگیهایی که در ابتدا پذیرش را پیشبینی میکردند، پیشبینیکنندههای خوبی در طول فرآیند باقی خواهند ماند.
Adoption | در میان خود پذیرفتن، به کار گرفتن، اتخاذ کردن: معنای اصلی آن پذیرفتن دیگری به فرزندخواندگی است. اما در فضای نهادی به معنی پذیرفتن نوع خاصی از رفتار یا تفکر و به کار گرفتن آن در فضای شخصی یا سازمانی است.
– Adoption of formal structure can be investigated in diverse organizational contexts. (Tolbert & Zucker 1983)
– پذیرفتن ساختار رسمی در زمینههای سازمانی گوناگون قابل بررسی است.
Paradox of Embedded Agency | پارادوکس عاملیت نهادینه : این پارادوکس به تعارض نیروهای بازیگران و نهادهای جامعه میپردازد. اگر ارزشها در افراد نهادینه شدهاند، پس چطور همان افراد میتوانند نهادهای جامعه را تغییر دهند؟ به بیان دیگر، فردی که از محیط تأثیر میگیرد، چطور میتواند محیط خودش را عوض کند؟
– In a growing body of literature, researchers suggest that various institutional contradictions are not only a fundamental driving force of institutional change but also the key to resolving the paradox of embedded agency. (Seo & Creed, 2002)
در حجم رو به رشدی از ادبیات نهادگرایی، محققان پیشنهاد میکنند تضادهای نهادی مختلف نهتنها یک نیروی محرکه اساسی تغییر نهادی هستند، بلکه کلید حل پارادوکس عاملیت نهادینه هم هستند.
پینوشت
این متن بخشی از نوشتههای نهادگرایی است. سایر متنهای بحث نهادگرایی:
- مدل مفهومی نهاد (توصیه میکنم از اینجا شروع کنید)
- قسمت اول «قصهٔ نهاد»: نهادگرایی ماقبل تولد؛ وبر، وبلن، پولانی و سایرین
- قسمت دوم «قصهٔ نهاد»: نهادن نظریهٔ نهاد – نهادگرایی، سازمان و جامعهٔ پساصنعتی
- ارائهٔ تعریف منسجمی از نهاد
- نهادهای جامعه چه ویژگیهایی دارند؟
- نهاد و سازمان چه فرقی با هم دارند؟
دیدگاهتان را بنویسید