ارائهٔ تعریفی منسجم از «نهاد»

مقدمه

پیش‌زمینهٔ مطالعه در زمینهٔ نهادسازی، رسیدن به تعریفی زیربنایی برای توسعهٔ ادبیات آن است. برای نهاد یا Institution معادل و تعریف زیاد آورده‌اند؛ چرا که در رشته‌های مختلف علوم انسانی از جمله مدیریت، جامعه‌شناسی، اقتصاد، فلسفه و کل جریان‌های گوناگون‌شانْ نهاد حضوری همیشگی داشته است. تعدد تعریف از یک سمت و عدم همبستگی از سمت دیگر باعث شده است که هر کس از «نهاد» منظور خاص خودش را داشته باشد. وقتی صحبت از نهاد می‌شود، مشخص نیست که منظور سازمان است یا مجموعه‌ای از قوانین یا عرف و فرهنگ جامعه. لازمه خروج از این وضعیت، مرور و ارزیابی ادبیات موجود حول مفهوم «نهاد» و انتخاب تعریف یا تعاریفی است که توصیف بهتری از نهاد ارائه می‌دهند.

متن پیش رو با الهام از مقالهٔ Institutions, rules, and equilibria: a unified theory نوشته شده است. در ابتدا مرور بر سه تعریف رایج کلمه نهاد می‌شود. تعریف «مجموعهٔ قوانین» از جامعه‌شناسی، تعریف «نقطهٔ تعادل» از نظریهٔ بازی‌ها و تعریف «گزاره‌های معنابخش» از زبان‌شناسی نشأت گرفته‌اند. پس از مرور، امکان تجمیع این سه مفهوم با یکدیگر با در نظر گرفتن آورده‌ها و کاستی‌های هر تعریف بررسی می‌شود. در نهایت هم تعریفی منسجم برای شناسایی و مطالعهٔ نهادها به این صورت ارائه می‌شود: نقطهٔ تعادلی تنظیم شده میان بازیگران یک فضاست که به موجودیت‌ها معنا می‌بخشد.

تعریف یکم: مجموعهٔ قوانین

اشارهٔ جدی به مفهوم نهادهای اجتماعی، به علم جامعه‌شناسی و به طور خاص ماکس وبر و تالکوت پارسونز برمی‌گردد. توصیف‌های نخستین نهاد تمرکز خود را بر وجههٔ قانون‌گذاری و تعیین چارچوب رفتاری برای انسان‌ها می‌گذاشت. نهادها همان قوانین جامعه هستند که انجام رفتارهای متقابل را برای افراد ممکن می‌کنند. مثل پول، زبان یا قوانین راهنمایی و رانندگی. نهادینه شدن گزارهٔ «چراغ قرمز = نرفتن» در جامعه، ضامن برقراری نظم در خیابان‌هاست. پرارجاع‌ترین قرائت از این تعریف متعلق به داگلاس نورث است که در کتاب خود Institutions, Institutional Change and Economic Performance نهاد را این‌گونه تعریف می‌کند:

نهادها قواعد بازی در یک جامعه هستند؛ یا به بیان رسمی‌تر، محدودیت‌هایی هستند ساختهٔ دست انسان‌ها که تعامل میان آن‌ها را شکل می‌دهد.

تعاریف قانون‌محور از نهاد، شمه‌هایی از رفتارگرایی را با خود حمل می‌کنند. نسخه‌های دیگر این تعریف -که به شدت تحت تأثیر نورث هستند- نهاد را موجودیتی فرهنگی شامل قوانین و آیین‌هایی به شمار می‌آورند؛ که رفتار افراد را تحت تأثیر خود قرار می‌دهند و به آن‌ها ساختار منظمی می‌بخشند.

تعریف دوم: نقطهٔ تعادل – GT

به مرور زمان و پس از توسعهٔ نظریهٔ بازی‌ها در دههٔ ۵۰ میلادی، تعریف جدیدی از نهاد به عنوان نقطهٔ تعادل بازی‌های استراتژیک توسط دیوید لوئیس در سال ۱۹۶۹ پیشنهاد شد. همین ایده به مرور زمان تکمیل شد و در مقالهٔ رندال کَلورت پر و بال گرفت.

مدل GT نسبت به مدل پیشین انعطاف‌پذیری بیشتری دارد و باورهای عرفی جامعه و قواعد نانوشته‌ها را درون خود لحاظ می‌کند. علاوه بر این، در مدل GT تمرکز بیشتری بر روی انگیزهٔ انسان‌ها و ماحصل بازی‌های استراتژیک وجود دارد. طبق این تعریف، رفتارهای مختلف بازیگران نهاد با بازی‌های خاصی مدل می‌شوند. نقطهٔ تعادل یا همان نهاد، محلی خواهد بود که شاید مورد توافق همهٔ بازیگران نباشد، اما برای حفظ منافع اکثراً آن را پذیرفته‌اند و تکرارش می‌کنند.

تعریف سوم: مجموعهٔ گزاره‌های معنابخش – XYC

جدیدترین و جالب‌ترین تعریف مرسوم از نهاد، ریشه در فلسفه و زبان‌شناسی دارد. جان سرل در تعریف خود نهاد را مجموعه‌ای از گزاره‌های معنابخش تعریف می‌کند که بسته به فضاهای مختلف، به اشیا و مفاهیم معنا می‌بخشند. به بیان سرل، هر کدام از گزاره‌های معنابخش ساختاری به این شکل دارند:

X counts as Y in C

سرل نهاد را مجموعه‌ای از این گزاره‌ها تعریف می‌کند که در فضای خاص C، نهاد معنایی جدید (Y) به اشیاء و پدیده‌ها (X) می‌بخشد. مثلاً:
  • پول رایج (Y) ایران (C) اسکناس‌های چاپی بانک مرکزی (X) است.

  • حین رانندگی (C) حق تقدم (Y) با کسی است که در خیابان اصلی رانندگی می‌کند (X).

  • دراز کردن پا جلوی بزرگ‌ترها (X) در مهمانی‌های خانوادگی (C) بی‌ادبی (Y) به آن‌هاست.

  • بزرگ‌ترین افتخار (Y1) در بین سینماگران (C1) گرفتن نخل طلای کن (X) است. اما همین جایزه (X) برای سرمایه‌گذار (C2) یعنی ۱۰٪ فروش بیشتر فیلم (Y2).

  • سیستم سرمایه‌داری (C1) دلیل ربا گرفتن (X) را حفظ ارزش پول (Y1) می‌داند. در صورتی که در متن ادیان الهی (C2) ربا گرفتن (X) جنگ با خدا (Y2) تلقی می‌شود.

  • پروانه‌های نر نژاد «چوب خالدار» در زمان جفت‌گیری بر سر مناطق نورانی جنگل با هم رقابت می‌کنند؛ چرا که در منطق جفت‌گیری آن‌ها (C) بازتاب نور از روی بال‌هایشان (X) باعث بهتر دیده شدن و افزایش شانس در جفت‌یابی (Y) می‌شود.

مدل تحلیل سرل در مقایسه با مدل‌های قبلی، به جنبه‌های فرهنگی و باورهایی که در بطن نهاد قرار دارند می‌پردازد. نهاد «کنکور» غیرمستقیم این پیام را به شرکت‌کنندگانش می‌دهد که «رسیدن فرمولی به جواب آخر» (X1) مهم‌ترین عامل در موفقیت (Y) است. پس بعید نیست که خروجی‌های این نهاد در فضا‌های دیگر هم به دنبال راه‌های فرمولی و یک‌شبه برای رسیدن به شغل و درآمد و زندگی مشترک باشند.

جمع مدل قوانین و نظریهٔ بازی‌ها

حال که در جریان جزئیات مدل‌ها قرار گرفته‌ایم، نوبت این می‌رسد که امکان تجمیع آن‌ها با یکدیگر را بسنجیم. از تعاریف مشخص است که مدل نظریهٔ بازی‌ها -به دلیل انعطاف بیشترش- گسترهٔ بزرگ‌تری از مدل قانونی دارد. چرا که در اکثر شرایط بازیگرها توجه خاصی به قوانین رسمی ندارند. آوردهٔ مدل GT، افزودن عامل انگیزه به تعریف قانونی است. اصل رفتارها، بر اساس قوانین نانوشته‌ای است که بین بازیگرها تثبیت شده است. مثلاً در امتحانات مجازی، قاعده‌ای نانوشته‌ای هست که «چون راحت می‌شه تقلب کرد، پس همه تقلب می‌کنن». قاعدهٔ نوشته‌ای هم وجود دارد که تقلب را غیرمجاز و خوردن حق دیگران می‌داند. در رقابت این دو، طبق شواهد قاعدهٔ نانوشته پیروز شده و قاعدهٔ نوشته در حد نقشی بر کاغذ باقی مانده است.

از طرف دیگر، کنار گذاشتن کامل قوانین و تحلیل همهٔ پدیده‌ها با GT، باعث هرج‌ومرجی جنگل‌وار می‌شود. اگر خطوط اتوبان‌ها و چراغ‌های راهنمایی و رانندگی از خیابان‌ها برداشته شوند، قوانین نانوشته بی‌فایده می‌مانند؛ آن‌قدر ظرافت و پیچیدگی ندارد که بخواهند نقطهٔ تعادل معقولی ایجاد کنند. نقطهٔ تعادل در حالت بی‌قانونی، به مرور زمان مضمحل می‌شود و به سمت نقاط تعادلی قانون‌مند می‌رود.

پس در تجمیع این دو مدل، تعبیر نقطهٔ تعادل تنظیم شده برای نهاد را می‌پذیریم. این را هم اضافه می‌کنیم که نقطهٔ تعادل به کمک قوانین و قراردادهای جمعی -نوشته و نانوشته- شکل می‌گیرد و ثابت می‌ماند. تغییر و تحول این قوانین هم باعث تغییر نقطهٔ تعادل خواهد شد.

تجمیع مدل‌های سه‌گانه

نقطهٔ تعادل تنظیم شده با مدل‌سازی بازیگرها و مشوق‌ها، برش قابل قبولی از فضای یک نهاد در اختیار ما می‌گذارد؛ اما همچنان در مورد بازنمایی نهاد توسط بازیگرها گنگ است. نهاد زمانی اثرگذار است که همهٔ بازیگرها از وجود آن مطلع باشند. نهادها وجود دارند چون وجودشان را پذیرفته‌ایم. پس باید راهی باشد که افراد وجود نهاد را به یک‌دیگر منتقل کنند. در این صورت است که نهاد فراگیر و «نهادینه» می‌شود.

مدل XYC به دلیل تمرکزی که بر روی وجه اعتباربخشی و سیگنال دادن از نهاد دارد، سرنخی برای تکمیل این کاستی در اختیارمان می‌گذارد. اگر نهاد به همهٔ اشیا و رفتارهای یک فضا اعتبار می‌دهد، پس باید برای بقا و فراگیری خود راهی درون خود برای نشان دادن اعتبار داشته باشد. در غیر این‌صورت اعتباری که کسی از آن مطلع نباشد و نشود خرجش کرد که اصلاً وجود ندارد.

در حالی که مدل GT در مدل‌سازی بازیگران یک نهاد و ارتباط‌شان به ما کمک می‌کند، آوردهٔ XYC مشخص کردن ارزش‌ها و پیام‌های انتقالی هر نهاد است. گزاره‌های مدل XYC نهاد را به لنزی تبدیل می‌کند که از دریچهٔ آن دیدن معنای (Y) همهٔ اشیاء و رفتارها (X) ممکن می‌شود.

به عنوان یک نمونهٔ عملی، گفتیم که جایزهٔ نخل طلا (X) بین هنرمندان (C) اعتبار (Y) است. بازنمایی این اعتبار از راه رفتارهاست. بازیگران نهاد از طریق کارهایی که می‌کنند، به هم سیگنال می‌دهند که «نخل طلا (X) = اعتبار هنری (Y)». برای نشان دادن رفتار بازیگران، مدل سرل به این شکل بازنویسی می‌شود:

If C then X is Y, and if Y then Z.

که در آن Z نمادی از رفتارها و تصمیم‌هایی است که به دنبال Y ممکن می‌شود. اضافه شدن Z گزاره را از حالت «توصیفی صرف» بیرون می‌آورد و وارد رفتار بازیگران هم می‌شود.

اگر نخل طلا (X) معتبر (Y) است، پس اثر هنری را با دیدگاه مثبت نقد می‌کنیم (Z1) و به فیلمسازش بیش از قبل احترام می‌گذاریم (Z2). افراد داخل نهاد با این رفتارها به صورت سمبلیک بین هم سیگنالی رد وبدل می‌کنند که «نخل طلا (X) = اعتبار هنری (Y)». دیده شدن مدام این سیگنال، آن را در جامعهٔ سینماگران بیشتر و بیشتر نهادینه می‌کند. برای سینماگر جدید، دیدن رفتارهای Z1 و Z2 اهمیت X را نهادینه می‌کند. در نتیجه‌اش به مرور زمان نسلی از فیلمسازان بار می‌آیند که دانسته یا نادانسته به قصد گرفتن جوایز خارجی به عنوان سمبل اعتبار هنری با هم در حال رقابتند.

اضافه شدن رفتار افراد به مدل XYC، فصل مشترکی با دو مدل پیشین ایجاد می‌کنند و بخش مبهم آن‌ها را شفاف می‌کند. هر کدام از سه تعریف و نقش هر یک در فهم ما از نهاد این‌گونه بازنویسی می‌شوند:
  • تعریف GT، پایهٔ تعریف ما از نهاد است و مدلسازی آن را ممکن می‌کند: نهاد، نقطهٔ تعادل قواعد نوشته و نانوشته بین بازیگران یک بازی استراتژیک است.

  • تعریف قانونی، مکملی تنظیم‌گر برای تعریف GT است: نهاد، مجموعه‌ای از قواعد بین انسان‌هاست که تعامل بین آن‌ها را ممکن می‌کند.

  • تعریف XYZ، باورهای خودآگاه و ناخودآگاه نهاد را روایت می‌کند: نهاد، مجموعه‌ای از قواعد است که در فضایی خاص (C) به رفتار، شیء و مفهوم‌های گوناگون (X) معنی جدیدی (Y) می‌بخشد و به رفتار و تصمیم‌های بازیگران (Z) جهت می‌دهد.

بررسی یک نهاد از هر کدام از تعاریف موجود، جنبه‌های مختلفی از آن را به ما می‌شناساند که در تعاریف دیگر نادیده گرفته می‌شوند. تحلیل نهاد کنکور با مدل XYZ تأثیر آن را بر شکل‌گیری باور عامه در مورد موفقیت، دانش یا یادگیری می‌سنجد؛ مدل GT نقشه‌ای از سازمان‌ها و ذی‌نفعان مختلف برای ما ترسیم می‌کند و ترکیب آن با مدل قانونی راهی برای سمت و سو دادن به نقطهٔ تعادل پیشین و رسیدن به نقطهٔ تعادل بهینه پیشنهاد می‌کند.

جمع‌بندی

نهاد نقطهٔ تعادلی تنظیم شده میان بازیگران یک فضاست (C)؛ شامل قواعد نوشته و نانوشته که به موجودیت‌ها (X) اعتبار (Y) می‌بخشد و رفتارها (Z) را جهت‌دهی می‌کند. نهادها به وجود می‌آیند تا زبان مشترک انسان‌ها باشند و قواعد را سردمداری کنند؛ سازوکارهای ارتباطی مخصوصی برای خود دارند تا از بین نروند؛ و به مرور زمان اکوسیستمی از ذی‌نفعان حول خود شکل می‌دهند که برای تغییر و تحول آن به مقاصد مختلف تلاش می‌کنند.

تعدد تعاریف از نهاد در حوزه‌های مختلف در غیاب همبندی، زبان مشترک را از بین می‌برد. تلاش برای شکل دادن نگاهی همبسته به موجودیت نهاد با تنظیم تعاریف در یک جهت خاص، باب‌های مختلفی برای نگاه یک‌پارچه به این موجودیت باز می‌کند که در مطالب بعدی به آن پرداخته خواهد شد. ان‌شاءالله

 


پی‌نوشت

این متن بخشی از نوشته‌های نهادگرایی است. سایر متن‌های بحث نهادگرایی:


اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *